+ این ک من هروقت به نوشتن بر میگردم با داستان رمانتیکم شروع میکنم خودمو از هر خواننده احتمالی ای بیشتر ازار میده

 

+ چیزی ک الان دارم بهش فکر میکنم ادم های امنه

منظورم ادمایی نیست ک کنارشون حس خوبی داشته باشی، بلکه افرادی ک تقریبا تمام عمرشون در امنیت بودن

محدوده امنی از شرایط اقتصادی، روابط دوستانه یا خانوادگی، تحصیلی و . داشتن

البته بخش بزرگی از قشر متوسط و مرفه جامعه در این دسته بندی قرار میگیره اما ادمای مورد نظر من چندان مرفه نیستن؛ خب طبیعیه برای اینکه من هرگز با افراد بسیار مرفه ارتباطی نداشتم!

خاصیت مشترگی ک در این افراد پیدا می کنم رضایت از خوده! میل زیاد به پذیرفتن مسئولیت و در ادامه انجام دادن مطلقا هیچ کاری! واگذار کردن بخشی از هر کار ک معمولا اطرافیان خیرخواه به نیت کمک بر عهده میگیرن به اون ها و در نهایت تعریف کردن کل این پروسه با لحن حماسی و پیچ و تاب فراوان به عنوان دست اورد خودشون جالب تر از همه اینکه اکثر کسانی ک این رفتار در مجاورتشون اتفاق میفته خودشون از همین دسته اند بنابراین این نوع از لاابالی گری بزک کرده رو به سادگی میپذیرن!

و من تازه دارم موفق میشم حسی ک اینهمه سال از معاشرت با این بچه های ناز پرورده بهم دست می داده توصیف کنم! تمام این سال ها از حضور این افراد متاسفانه پرشمار در زندگیم ازار دیدم و همیشه فکر کردم ک من چرا به طرز ناخوشایندی مشابه اینها نیستم!؟

 

 مردی دارم ک بهم ارامش میده.  زیباست و نوشتن این باعث میشه بغض کنم! اگر کمتر ازین زیبا بود مدت ها قبل شاخ این رابطه رو می گرفتم و به میل خودم می چرخوندم، یا می شکستم! و منو دوست داره من موجود دوست ناداشتنی ای هستم ک وقتی تلاش میکنه دلبری کنه دل ازار تر هم میشه :)) چقدر عقل مردا به چشمشونه.!

اما ذاتا ادم امنیه. ازین بابت متاسفم! امنیت از درونش می جوشه و هیچ وقت دچار اضطرار نمیشه! هرگز ندیدم از ایده آل خودش پایین بیاد و هیچ وقت به خودش زحمت چندانی نمیده چون به مدت ۲۷ ساااال همیشه "امروز"ش تامین بوده!

حالا من خودخواه تر از اونم ک تقلا کنم و او بی خیال تر از اونه ک تی به خودش بده

میدونم ک باید شاخ این رابطه رو بشکنم و همین باعث میشه از خوندن دوستت دارم و میمیرم برات کلافه بشم

اما چیزی جلوی منو میگیره

وجهی از من ک در خودم سراغ نداشتم!

زنی ک امنیتی در زندگیش نبوده، بلند شده،اجر و ملات اورده و اندک اندک دیواری از ارامش برای خودش ساخته

حالا خسته س و به تحقیر به کاخ های امن اطرافش نگاه میکنه.

 

 

+ خب موفق شدم تعدادی فیلم ببینم و دو سه تا کتاب بخونم و در کمال ناباوری تعداد بیشتری پادکست گوش بدم :))))

امادگی ورود به بخش بعدی زندگیم رو ندارم. میدونم ک با خودم قرار گذاشته بودم مدت بیشتری استراحت کنم اما اون مال زمانی بود ک هنوز پیاز ۱۲ تومن نشده بود و خانوادم میتونست استراحت منو تحمل کنه :)))

حالا به لطف حاکمیت باید دنبال کار بگردم و یه راهی پیدا کنم ک خواب شب بتونه خستگی اینهمه سال رو رفع کنه

 

 

+ باز مینویسم

یه کبریت بکش رو تاریکیام

ای صاحب حسن در وفا کوش

پشت سر از عشق برگشته دعایی نیست

ک ,  ,کنم ,رو ,خودش ,تر ,و در ,تر از ,و هیچ ,    ,باعث میشه

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

زنگ فارسی *Center Coin* اسنپ بار شبانه روزی //44335223//44594020//09192717636 نگاهی به شهر appmabna نایاب دانلود سایت فروش عمده قهوه های فوری علی بلک معرفی اماکن تاریخی و دیدنی اصفهان کسب و کار رایگان گرفتگی های زندگی رو باز کن